اگر کسی به دیگری طعنهای دلسوز بزند و بعد پشیمان شود و بخواهد از دل طرف دربیاورد، کسی که مورد طعنه قرار گرفته است، میگوید: ”زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است“. زخم شمشیر، خوب میشود، ولی زخم زبان، خوب نمیشود و در این مورد داستانی میگویند:
در زمان قدیم مرد هیزم شکنی بود که با زنش در کنار جنگلی توی یک کلبه زندگی می کرد. مرد هیزم شکن هر روز تبرش را برمی داشت و به جنگل می رفت و هیزم جمع می کرد. یک روز که مشغول کارش بود صدای ناله ای را شنید و به طرف صدا رفت. دید توی علف ها شیری افتاده و یک پایش باد کرده، به خودش جرات داد و جلو رفت.
شیر به زبان آمد و گفت :
داستان عاشقانه و غمگین «قلب هدیه
داستان جالب و خواندنی «عشق جوان به دختر پادشاه»
داستان عاشقانه و غمگین «زن و مرد موتور سوار»
داستان غمگین و عاشقانه «در پی خوشبختی»
زخم ,هیزم ,یک ,زبان ,رفت ,توی ,و به ,می کرد ,زخم شمشیر ,مرد هیزم ,از زخم
درباره این سایت