پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتادحال دختر خوب نبودنیاز فوری به قلب داشتاز پسر خبری نبوددختر با خودش میگفت :.
داستان عاشقانه و غمگین «قلب هدیه
داستان جالب و خواندنی «عشق جوان به دختر پادشاه»
داستان عاشقانه و غمگین «زن و مرد موتور سوار»
داستان غمگین و عاشقانه «در پی خوشبختی»
دختر ,قلب ,داستان ,نبود ,خبری ,خودش ,به قلب ,داشت از ,قلب داشت ,از پسر ,پسر خبری
درباره این سایت